سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست


بعد از سال ها این اولین بار بود که بار دیگر به عنوان خبرنگار پوششی به یک همایش می رفتم آن هم همایشی با شرکت 5 هزار نفر که  حداقل 70 درصد آنها را دختران دانش آموز و ورزشکار 20 ساله تشکیل می دادند.


هنوز نیم ساعت از ورود ما به  شهر اصفهان نمی گذشت که به سمت ورزشگاه پیروزی حرکت کردیم ، میعادگاه ما و این همه شرکت کننده پرهیجان!


از همان لحظات اولیه دخترها با سر دادن شعارهایی انقلابی و صدالبته همراه با شیطنتی که مختص دانش آموزان هست، حساب کار را برای ما روشن کردند.


چیزی که تعجب آور بود، اصرار برگزارکنندگان این همایش در خاموش کردن چراغ های سالن بود که البته از حق نگذریم جلوه زیبایی به مانیتور بزرگی که وسط سالن تعبیه شده بود می داد.


باخانم"معصومه آباد" که از محل اسکانمان با ایشان همراه شده بودیم، به سمت صندلی ها رفتیم و خلاصه به هر تلاشی بود در بین دانش آموزان خود را جا دادیم :)


مجری که از سر و وضع و نوع حرف زدنش بر می آمد که اصفهانی نباشد یا حداقل در اصفهان ساکن نباشد، سعی می کرد که تمام استعدادش را به خرج دهد و ته لهجه ای اصفهانی داشته باشد! جک های بی مزه ای هم می گفت که البته در آن شرایط باعث خنده حضار می شد !


خانم آباد وقتی برای سخنرانی دعوت شد، سالن یک صدا تشویقش کرد و این جا بود که من به عظمت زن ایرانی بیش از بیش پی بردم، ستون های سالن از بن با صدای سوت و کف و هورای دانش آموزان برای بانویی که اسوه دشمن ذلیل کن بود و  خود روزی به قول عراقی ها ژنرال زن ایرانی بود به لرزه در آمد.


خانم آباد، در جمع این همه جوان بسیجی خود را نماینده قشری دانست که شعار " ما زنده ایم" را سر داده اند و گفت: بسیج، لباسی فاخر است که در تن ایرانیان جلوه گر شده و فرهنگ اسلامی و انقلابی را به جهان صادر می کند.


نویسنده کتاب " من زنده ام" با اشاره به خاطراتش گفت که وقتی دشمن مرا یک " ژنرال زن ایرانی " معرفی کرد به خود گفتم باید از آنجه هستم خود را بیشتر نشان دهم و این انگیزه شد برای من تا به قول " جواد" یکی از بچه هایی که با من اسیر شده بود گویی " عراقی ها اسیر من بودند نه من اسیر عراقی ها" .... و این جا باز هم سوت و کف و هورا بود که از سمت دخترها برای خانم آباد زده شد.


بعد از سخنرانی خانم آباد که همراه با تأیید صحبت های او از سوی دختران بود، بالاخره " حامد زمانی " خواننده محبوب قشر وسیعی از جامعه به روی سن آمد و دیگر سالن را نمی شد، کنترل کرد . به نظر اصفهانی ها برای حامد زمانی خوب میزبانانی بودند . صدای گروهی که می گفت : حامد دوست داریم" به دیگر دخترها هم این جرات را داد که به ابراز احساسات خود پرداخته و با تکان دادن دست و ... از او بخواهند که آهنگ عمار را برایشان اجرا کند.


دقایق به سرعت می گذشت و شاید نیم ساعتی به پایان برنامه بود ، حامد زمانی با انرژی که از حضار می گرفت بیش از 5 یا 7 آهنگ را برایشان خواند و بعد هم شعارهای کوبنده علیه آمریکا و ... کشورهای استبکار و همصدایی دختراها با او .


از این فرصت استفاده کردم و چند تایی عکس انداختم . البته در تاریکی سالن ورزشی که بیشتر با نور چراغ موبایل دخترها تزئیین شده بود چیز خوبی از کار در نیامد.


با صدای همکارم به خودم آمدم که منیره برای اینکه زیر دست و پای این دخترها له نشویم بیا قبل از پایان همایش از در خارج شویم که جانمان حفظ شده باشد :)


اینم عکس ها :


همی بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها


همایش بیست ساله ها

انتهای پیام/ ت



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 94/9/5 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک